۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

شرم تان باد

شرم تان باد ای خداوندان قدرت بس كنيد بس كنيد از اينهمه ظلم و قساوت بس كنيد ای نگهبانان آزادی
نگهداران صلح ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون
سرب داغ است اينكه مي باريد بر دلهای مردم سرب داغ موج خون است ايم كه مي رانيد بر آن
كشتی خودكامگی موج خون گر نه كوريد و نه كر
گر مسلسل هاتان يك لحظه ساكت مي شوند بشنويد و بنگريد بشنويد اين وای مادرهای جان ‌آزرده است
كاندرين شبهای وحشت سوگواری مي كنند بشنويد اين بانگ فرزندان مادر مردهاست
كز ستم های شما هر گوشه زاری مي كنند
بنگريد اين كشتزاران را كه مزدوران تان روز و شب با خون مردم آبياری مي كنند بنگريد اين خلق
عالم را كه دندان بر جگر بيدادتان را بردباری ميكنند
دست ها از دست تان ای سنگ چشمان بر خداست گر چه مي دانم آنچه بيداری ندارد خواب
مرگ بي گنا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر